محمد طاهامحمد طاها، تا این لحظه: 13 سال و 5 روز سن داره

◕‿◕قلب مادری◕‿◕

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

1390/9/5 13:13
نویسنده : مامان مریم
295 بازدید
اشتراک گذاری
 

زن ایرانی و عدالت اجتماعی 
پیاده از کنارت گذشتم، گفتی:" قیمتت …؟"

 
سواره از کنارت گذشتم، گفتی:" برو پشت ماشین لباسشویی بنشین!"


در صف نان، نوبتم را گرفتی چون صدایت بلندتر بود ؛

 

زیرباران منتظر تاکسی بودم، مرا هل دادی و خودت سوار شدی ؛

 

 در تاکسی خودت را به خواب زدی تا سر هر پیچ وزنت را بیندازی روی من ؛

 

در اتوبوس خودت را به خواب زدی تا مجبورنشوی جایت را به من تعارف کنی ؛

 

در سینما نیکی کریمی موقع زایمان فریاد کشید و تو پشت سر من بلند 

 گفتی:"زهرمار!"


در خیابان دعوایت شد و تمام ناسزاهایت، فحش خواهر و مادر بود ؛

 
در پارک، به خاطرحضور تو نتوانستم پاهایم را دراز کنم ؛


نتوانستم به استادیوم بیایم، چون تو شعارهای آب نکشیده میدادی؛

 
من باید پوشیده باشم تا تو دینت را حفظ کنی ؛

 
مرا ارشاد می کنند تا تو ارشاد شوی!

 
تو ازدواج نکردی و به من گفتی زن گرفتن حماقت است ؛

 
من ازدواج نکردم و به من گفتی ترشیده ام ؛

 
عاشق که شدی مرا به زنجیر انحصارطلبی کشیدی ؛

 
عاشق که شدم گفتی مادرت باید مرا بپسندد ؛


من باید لباس هایت را بشویم و اطو بزنم تا به تو بگویند خوش تیپ ؛

 
من باید غذا بپزم و به بچه ها برسم تا به تو بگویند آقای دکتر ؛

 
وقتی گفتم پوشک بچه را عوض کن، گفتی بچه مال مادر است ؛

 
وقتی خواستی طلاقم بدهی، گفتی بچه مال پدر است ؛

 
مردی به من نشان بده تا "روز پدر" را به او تبریک بگویم ؛

.

.

.

.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)